اگر تو آمده بودی بهار می آمد
بهار با همه ی برگ و بار می آمد
گلوی زمزمه تر می شد از ترانه ی رود
ترنمی به لب جویبار می آمد
سپیده ای که پر از پلک باز پنجره هاست
به صبح آیینه ها بی غبار می آمد
به من که هیچ ... به چشم کبود منتظران
سواد سایه ی آن تکسوار می آمد
شکوفه بود و شکفتن به بانگ نوشانوش
دوباره آن عسلی روزگار می آمد
زمان به کام دل سرخوشان میان می بست
زمانه با دل عاشق کنار می آمد
به شادی رخ گل جامه ی سیاه دگر
کجا به چلچله ی سوگوار می آمد
پیاله وار شب و روز تردماغی را
دل شکسته ی ما هم به کارمی آمد
به چادری که زمین از بهانه می گسترد
نبات بارش توت از سه تار می آمد
درخت مصرع سبزی بلندبالا بود
به شعر قمری صحرا تبار می آمد
هزار شاخه غزل چون انار گل می کرد
به همسرایی شیون هزار می آمد